هماوردگاه

معرفی کتاب راز

معرفی کتاب راز

 

پردیس فناوری کیش_طرح مشاوره متخصصین صنعت_گروه منابع انسانی

با خواندن کتاب راز، به تالیف راندا برن، با اسرار راز آشنا مى‌شویم، در مى‌یابیم که بر هر کارى توانا هستیم و هیچ مانعى نمى‌تواند ما را از آرزوهایمان محروم کند. کتاب راز ما را با خویشتن راستین و توانایمان آشنا مى‌کند. با کشف راز، شکوه انسانى خود را کشف خواهیم کرد.

بزرگ‌ترین راز زندگى، قانون جذب است. قانون جذب مى‌گوید هر چیز مشابه خود را جذب مى‌کند. بنابراین، وقتى فکر مى‌کنى، آن فکر، فکرهاى مشابه خود را جذب مى‌کند. فکرها مغناطیس‌اند و امواجى تولید مى‌کنند. وقتى فکر مى‌کنى، در واقع، آن‌ها را به جهان مخابره مى‌کنى و آن‌ها در مسیر خود همه‌ى چیزهاى متناسب با فرکانس خود را جذب مى‌کنند. هر آنچه ارسال مى‌شود، به مرکز باز مى‌گردد به تو.

تو یک برج مخابراتى انسانى هستى و با فکرهاى خود سیگنال‌هایى به عالم مى‌فرستى. اگر مى‌خواهى در زندگى خود چیزى را دگرگون کنى، با دگرگون کردن فکرهاى خود، سیگنال‌هاى ارسالى زندگیت را دگرگون کن. فکرهاى کنونى تو آفریننده‌ى زندگى آینده‌ى تو هستند. آنچه مدام فکر تو را مشغول مى‌کند و تو را وا مى‌دارد مدام به آن فکر کنى، روزى تبدیل به واقعیت زندگى تو مى‌شود. فکرهاى تو به واقعیت تبدیل مى‌شوند.

قانون جذب، قانون طبیعت است. قانون جذب درست مانند قانون جاذبه بى‌طرف و غیرشخصى است. قانون جذب، ظریف و بسیار دقیق است.

در کتاب راز از آموزه‌هاى ژرف بیست و چهار استاد بزرگ بهره برده‌ شده است. آموزه‌هاى آن‌ها را گرد آوردی شده و با شگفتى می‌توان دید که دیدگاه همه‌ى آن‌ها یکى‌ست. کتاب راز شامل حرف‌هاى استادان راز است و نیز حکایت‌هاى گوناگون از سراسر جهان درباره معجزه‌ى راز.

راندا برن درباره کتاب راز می‌گوید:

پرتویى از «راز بزرگ» بر دلم تابیده بود و درکى اجمالى از آن به دست آورده بودم راز زندگى. این پرتو از کتابى بر دلم تابیده بود که قدمتى یکصد ساله داشت. این کتاب توسط دخترم هایلى به دستم رسیده بود. سرنخ راز را به دست گرفتم و در گذرگاه تاریخ راه افتادم و به دنبال آن به گذشته‌هاى دور رفتم. باورم نمى‌شد این همه آدم از راز باخبر بوده باشند؛ با شگفتى از خود مى‌پرسیدم: «چرا این راز را همه مردم نمى‌دانند؟» اشتیاقى سوزان براى سهیم شدن این راز با همگان شعله‌ورم کرده بود. جستجویى را آغاز کردم براى یافتن کسانى که زنده بودند و از این راز باخبر.

آنها یکى یکى کشف مى‌شدند. من آهن‌ربا شدم: به محض آنکه جستجو را آغاز کردم، استادان بزرگ و زنده‌ى دنیا یکى پس از دیگرى به سوى من کشیده مى‌شدند. فکر این‌که راز را در فیلمى به جهانیان عرضه کنم از خاطرم گذشت و دو ماه بعد تیم تولید تلویزیونى راز آماده‌ى کار بودند. لازم بود هرکدام از اعضاى تیم از ماهیت راز به طور کامل آگاه باشد، زیرا بدون این آگاهى، کوشش ما براى انتقال راز بى‌نتیجه می‌ماند.

حتى یک استاد را هم نداشتیم که از حضورش در فیلم مطمئن باشیم. با وجود این، به راز اطمینان کامل داشتیم. ما هر چیز و یا هر کسى را که نیاز داشتیم به سوى خود جذب مى‌کردیم. هشت ماه بعد فیلم راز پخش شد. فیلم به تدریج در سراسر دنیا پخش مى‌شد و حکایت معجزه‌هاى گوناگون سیل‌وار جارى مى‌شد: هزاران گزارش به ما رسید حاکى از آن که عده‌اى بسیار راز را به کار بسته بودند و به ثروت هنگفت و سلامت و شادمانى رسیده بودند. چک‌هاى برگشتى بسیارى به طور غیرمنتظره وصول شده بود.

من راز را ساختم تا مایه‌ى شادمانى و سعادت میلیاردها نفر در سراسر جهان شود. گروه سازنده‌ى فیلم راز هر روز از سراسر جهان میلیون‌ها نامه‌ى رضایت و قدردانى دریافت مى‌کنند. آن‌ها از ملیت‌هاى گوناگون و داراى کیش‌ها و آیین‌هاى گوناگون‌اند. آرى، با دانستن این راز، دیگر هیچ کارى غیرممکن نیست. مهم نیست کجا هستى و در چه وضعیتى هستى، راز مى‌تواند تو را به همه‌ى خواسته‌هایت برساند.

1 دیدگاه